Monday, May 02, 2005
افسوس
وقتی خسته ام
اونقدرکه حتی نای تحمل وجود خودم رو هم ندارم
همه فکرای قشنگ دنیا به ذهنم هجوم میارن.
ولی افسوس که تحمل اونو ندارن که که کوچکترین رمقی در دستام باشه برای نوشتنشون
حیف!!!
پ ن:خیلی دلتنگم ولی نمیدونم برای چی و کی؟
محمد . ساعت:10:32 PM .
1 يادداشت:
  1. Anonymous Anonymous @ [03 May, 2005 01:32]  
    حق داري پسرم من هم اگر جاي تو بودن توي اون قالب سنگين هزار کيلويي کم مي‌اوردم و خشته مي‌شدم. لعنت به فرشته مهربون که وجود خارجي نداره وگرنه الان تو در عوض يک بشکه يک پسربچه ده دوازده کيلويي بودي که مثل پر سبک بود و در آسمان شنا مي کرد

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


Post a Comment
<< خانه