وقتی خسته ام اونقدرکه حتی نای تحمل وجود خودم رو هم ندارم همه فکرای قشنگ دنیا به ذهنم هجوم میارن. ولی افسوس که تحمل اونو ندارن که که کوچکترین رمقی در دستام باشه برای نوشتنشون حیف!!! پ ن:خیلی دلتنگم ولی نمیدونم برای چی و کی؟
Anonymous
@ [03 May, 2005 01:32]
حق داري پسرم من هم اگر جاي تو بودن توي اون قالب سنگين هزار کيلويي کم مياوردم و خشته ميشدم. لعنت به فرشته مهربون که وجود خارجي نداره وگرنه الان تو در عوض يک بشکه يک پسربچه ده دوازده کيلويي بودي که مثل پر سبک بود و در آسمان شنا مي کرد
حق داري پسرم من هم اگر جاي تو بودن توي اون قالب سنگين هزار کيلويي کم مياوردم و خشته ميشدم. لعنت به فرشته مهربون که وجود خارجي نداره وگرنه الان تو در عوض يک بشکه يک پسربچه ده دوازده کيلويي بودي که مثل پر سبک بود و در آسمان شنا مي کرد