Friday, July 07, 2006
هنوز دلم ميلرزد...
۱


محمدبن جرير طبري در کتاب تاريخ خود به نام الامم و الملوک مينويسد: درفش کاويان از پوست پلنگ درست شده، به درازاي دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بين نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتي متر به حساب آوريم، تقريباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول ميشود. ابولحسن مسعودي در مروج الذهب نيز به همين موضوع اشاره ميکند. به روايت اکثر کتب تاريخي، درفش کاويان زمان ساسانيان از پوست شير يا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوري بر روي آن باشد. هر پادشاهي که به قدرت مي رسيد تعدادي جواهر بر آن مي افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ايران، در جنگي که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاويان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خليفه مسلمانان، بردند وي از بسياري گوهرها، دُرها و جواهراتي که به درفش آويخته شده بود دچار شگفتي شد و به نوشته فضل الله حسيني قزويني در کتاب المعجم مينويسد: " امير المومنين سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانيدند. "

۲


شب بازي ايران و پرتغال (که هنوز کورسويي از اميد در دلمان باقي بود براي ماندن و سر بلند کردن) چيزي که در خيابان بيشتر از همه به چشم مي‌آمد درخشش پرچم سه رنگ بود بر دوش مردمان و پرپر زدنش در باد بر سقف ماشينهايي که به شوق حمايل کردنش سرعتشان دو چندان شده بود.
آن شب بعد از بازي با بچه ها زديم بيرون،عصرغم انگيزي بود و غمناک تر مردماني که سعي داشتند پرچم و لباسشان را پنهان کنند. حتي آن پسر بچه ۵ ساله دور ميدان هم ديگر حاضر نبود لباس تيم ايران به تنش باشد و پا مي‌کوبيد بر زمين تا مادرش رضايت بدهد به ماندنش با تن پوش خانه در خيابان.
و تراژدي، سرنوشت آن پرچم ها بود در پايان آن شب شوم.

۳


يادم نيست چند وقت پيش،اما يادم است که زمستان بود و برف و بوران،
يادم نيست کجا،اما يادم است که خيابان بود و پياده رو،
نمي دانم آن پرچم از کجا آمده بود در حاشيه پياده رو افتاده بود، اما ميدانم که شب قبلش برف بود و باد، و آن پرچم افتاده بود توي برکه آبي در گودالي در پياده رويي که مسير هر روزم بود. ايستادم به تماشا ...
و عابراني که نه تنها هيچکدام زحمت برداشتنش را نکشيدند که گاهي کهنه پاره اي مي‌ديدندش براي زدودن گل کفششان.
و من هم بي اعتنا گذشتم...
آن روز عصر در جمعي که همه شان سرشان درد مي‌کرد براي نسخه پيچيدن براي هر دردي و نظر دادن بر هر حرفي،سخن از پرچم مچاله کنار خيابان شد.
يکي از عدم تعلقش مي‌گفت به هر نمادي از اين سرزمين،آن ديگري از بي ثباتي اين نماد که در نيم قرن اخير بارها طرح و سرودش تغيير کرده است، يکي از سياست و ميل مردانش به کم رنگ شدن حس ملي گرايي در مقابل ميل به مذهب و آن يکي از اينکه نبايد به پرچم مانند بتي نگاه کنيم که پرستيده شود...

۴


- المپيک ۱۹۰۸ لندن، به تيمها پيشنهاد ميشود که در مقابل جايگاه شاه ادوارد هفتم پرچمها را پايين بياورند. تنها سر گروه تيم آمريکا سر باز ميزند. جمله اش در تاريخ مي‌ماند: « پرچم ما در مقابل هيچ پادشاه زميني ‌اي فرود نخواهد آمد

- پرچم نبايد به عنوان پوشش سقف استفاده شود، نبايد به گونه اي نصب شود که گوشه اش با زمين تماس پيدا کند،نبايد به عنوان حامل هديه يا شيئ ديگر باشد،نبايد براي تبليغ کالايي استفاده گردد،نبايد ...
اينها و دهها بايد و نبايد ديگر(که حتي براي تا زدن پرچم روش دارند و نماد کلاه سرداران جنگهاي استقلالشان است) مقرراتي است که مردم آمريکا براي پرچمشان قائل شده اند،به نماد هويتشان، به تمام فخرشان و ...
و همين است که سوزاندن پرچمشان را از توهين به سردمداران کشورشان موهن تر مي‌دانند.

۵


نمي‌توان اين بحث را تمام کرد،حتي نمي‌توان به همه گوشه و کنارش سرک کشيد،جرات گفتن خيلي‌هايش را ندارم و دانش دانستن خيلي‌هاي ديگرش را.
پرچم و سرود هر کشور نماد مليتشان است و مليت انگيزه اي براي سازندگي و عشق . حب الوطن من الايمان مان واژگونه شده است و خودمان نيز هم.

۶


مهم نيست که تمام اين کلمات براي تکه پارچه اي گل آلود باشد يا براي حس ناخوشايند آن پسرک که حاضر نيست لباس کشورش به تنش باشد. مهم اين است که هنوز با برافراشتن پرچم اين سرزمين (به هر رنگ و نشاني که باشد) و شنيدن سرودش (با هر نوا و نتي باشد) گوشه اي از دلم مي‌لرزد.


پي نوشتها:
- تمام آنچه استاندارد ملي ايران درباره پرچم ايران مي‌گويد.(+)
- تاريخچه پرچم ملي ايران (+)
- تمام آنچه قانون اساسي مان در باره پرچم ميگويد.(+)


پ ن: در تمام مدت نوشتن اين مطلب صحنه پاياني فيلمنامه اشغال بهرام بيضايي آنجا که زن و مرد در ميدان شهر به رقص مي‌آيند با پرچم سرزمينشان جلو چشمم بود، نمي دانم چرا!
محمد . ساعت:5:34 PM .
11 يادداشت:
  1. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 17:48]  
    salam

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  2. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 18:03]  
    قربون لرزش دلت بشم قشنگ. مي‌خواي يكي رو بفرستم دلت رو توي دستش نگه داره

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  3. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 18:08]  
    سلام ... از بچه گی هام ، یکی که زیاد یادم مونده ، اینه که هیچ وقت پرچم آمریکا یا اسراییل رو زیر پا نگذاشتم و همیشه از روی اونا می پریدم . می دونی چرا مردم آمریکا توهین به پرچم رو بدترین نوع توهین می دونن ؟ به نظر من چون توهین به پرچم یعنی توهین به یک ملت . نه توهین به دولت و دولتمردانش . هر چه قدر هم که دولت عوض شه ، ملت سر جاشه . حتا اگه اون ملت یه ملت کوفت و زهرمار مثل ملت ما شده باشه . پرچم ما با تغییر رژیم فقط تغییری تو نماد وسطش به وجود اومد . نه رنگ ها و ترتیب رنگ هاش . ... راستش اصلن نمی دونم چرا این اراجیف رو این جا نوشتم ... دلم گرفته بود از خودم ، که روزگاری ست ناسیونالیسم رو اون قدرها برای خودم مهم نمی دونم . اون قدرها که قبلن بود !

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  4. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 20:17]  
    اوهوم. با غزل موافقم. يني يا سلام به ناممكن. با آژانتينم موافقم. و با برزيل. واي من چقدر موافقم!!

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  5. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 20:30]  
    قابل درک .... !

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  6. Anonymous Anonymous @ [07 July, 2006 22:49]  
    خب ... کسی میتونه به عنوان شهروند امریکا پذیرفته بشه که تاریخ و تمدن نداشته اونارو از بر کنه. کتابایی که میگن بدونه و .... . یه آمریکایی ... یه امریکاییه اما یه ایرانی چی ؟ ... کی ؟ کجا ؟ به چه قیمتی و ارزشی وطن و خاکمون رو میفروشیم ، بی ارزش میکنیم . خب این روزا آسون .
    اما میدونی چیه ... قلب من وقتی چشمای دردمند زن و مرد هم وطنم رو از دردهای بی درمون که میگیم بیدرمون تا آسون ازشون بگذریم ، میلرزه . اون موقه که میدون فلسطین، دانشگاه مملکت شده تئاتر .... اون موقه که ... ایرانی بودنمون به آسونیه تموم داره لگد مال میشه . ... همین . !

    .
    .
    .
    باورت نمیشه ، دست و پازدن تو کوچه های شهرت رو !

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  7. Anonymous Anonymous @ [08 July, 2006 19:29]  
    نه، از همونا که روش نوشته Belive.
    خوش به حالت واقعا به خاطر لرزش دل، حسی که مدت هاست که دیگر ندارم.

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  8. Anonymous Anonymous @ [10 July, 2006 18:51]  
    مي دوني؟ ناراحت كننده تر از اون پرچم گل آلود كنار خيابون اون ميله پرچم كنار مزار شهيديه كه ديگه پرچمي روش نيست. و مادري كه داره روي مزار اخلاص مي خونه ولي ديگه دل و دماغي براش نمونده كه پرچم رو عوض كنه. ميدوني؟ مشكل ما همونيه كه خودت يه بار گفتي: بد دفاع كردن.

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  9. Anonymous Anonymous @ [10 July, 2006 21:29]  
    من هم در شرایط خاص دلم برای پرچم و سرودش که هیچ برای نامش (مثل یه بار موقع خوندن رمانی از بهنود) میلرزه؛ اما من غرور و تعصب انگلیسیها یا آمریکاییها رو نسبت یه کشورم ندارم. فقط دوست دارم وطنی می داشتم که تولیداتش اعتبار جهانی داشت، موفقیتهاش قابل توجه و...
    فکر میکنم دلم برای وطنی میلرزه که ندارم و دوست داشتم داشته باشم.

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  10. Anonymous Anonymous @ [13 July, 2006 14:59]  
    تا جایی که به ذهنم رجوع می کنم سابقه ای علاقه از شما در مورد فوتبال و فون و فنش نمی یابم .... برای من خیلی جالبه که تو این یک ماهه شده اید مفسر ورزشی .... شاید خیلی باید ذهن عامه و ساده لوحی داشت که تصور کرد کورسویی از امید هم برای بردن تیم فوتبال پرتقال وجود داشته .... دوست عزیز کسانی که فوتبال را می فهمند با آن منطقی برخورد می کنند ... جالبه نگاه شما به فوتبال و نتایجش منو یاد فیلم های هندی - شخصیتهایش و بینندگانش می ندازه ....

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  11. Anonymous Anonymous @ [14 July, 2006 11:11]  
    کجایی شما

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


Post a Comment
<< خانه