Anonymous
@ [12 September, 2006 15:02]
سر جريان توقيف مانا، توكا براي تولد مانا يك چيزي نوشتهبود، كه كاريكاتور كشيدن تو مملكت ما مثل بند بازيست، مثل راهرفتن روي بند كه هر آن ممكن است بيفتي، و از بند بيفتي توي بند... روزنامهنگاري هم بندبازي است. كي قرار است اين سيرك بشود مملكت، نميدانم...
Anonymous
@ [17 September, 2006 00:06]
سلام ... يک نفر رو می شناسم که دلش نمی خواد يک نفر ديگه رو اذيت کنه ؛ خودش رو هم . يک نفر رو می شناسم که وبلاگ می نويسه ؛ برای خود خودش . برای اين که نوشته باشه تا منتشر بشه ... برای خيلی چيزای ديگه که به اون يک نفر هيچ ربطی هم نداره . تو هم اگه اون يک نفر ديگه رو می شناسی بهش بگو که اگه حالش به هم می خوره نياد وبلاگ اون يک نفر رو بخونه . بهش سلام برسون .
Anonymous
@ [17 September, 2006 17:41]
یه شعری در کودکی یادمان دادند ...گمانم مضمونش این بود که بپر بپره ... بپر .. نه نمیپرم .. نپری میپرونیمت ... !!!
good bye blue sky ... good bye ...
سر جريان توقيف مانا، توكا براي تولد مانا يك چيزي نوشتهبود، كه كاريكاتور كشيدن تو مملكت ما مثل بند بازيست، مثل راهرفتن روي بند كه هر آن ممكن است بيفتي، و از بند بيفتي توي بند... روزنامهنگاري هم بندبازي است. كي قرار است اين سيرك بشود مملكت، نميدانم...
بله ممد جان. به نظرم نوبت پريدن شما رسيده باشه. پس بپر بيا بغل دايي
فكر، فكر، فكر!
نميداني دير زماني است كه فكر كردن ممنوع شده است؟
سلام ... يک نفر رو می شناسم که دلش نمی خواد يک نفر ديگه رو اذيت کنه ؛ خودش رو هم . يک نفر رو می شناسم که وبلاگ می نويسه ؛ برای خود خودش . برای اين که نوشته باشه تا منتشر بشه ... برای خيلی چيزای ديگه که به اون يک نفر هيچ ربطی هم نداره . تو هم اگه اون يک نفر ديگه رو می شناسی بهش بگو که اگه حالش به هم می خوره نياد وبلاگ اون يک نفر رو بخونه . بهش سلام برسون .
یه شعری در کودکی یادمان دادند ...گمانم مضمونش این بود که بپر بپره ... بپر .. نه نمیپرم .. نپری میپرونیمت ... !!!
...............................