Saturday, September 30, 2006
سيب سرخ حوا
۱
استاد درس مديريت کيفيت بعد از سلام و تعارفات معمول جلسه اول ،درس را با جملهاي شروع ميکند که نويد يک ترم قشنگ با اين استاد را ميدهد. او ميگويد:«به نظر من علاقه به کيفيت در ذات آدمها است و مطمئنم آدم و حوا هم که ميخواسته اند از درخت ممنوعه سيب بکنند سرخ ترينش را انتخاب کردهاند.»
۲
توي خيابون يک مينيبوس درب وداغون کنارم ميايسته و حجم عظيمي از دود رو ميفرسته توي ماشين و حلق من. ازش فاصله ميگيرم و اجازه ميدم ازم سبقت بگيره. جلوتر که ميره ميبينم پشت شيشه عقبش بزرگ نوشته:ISO14001 [استاندارد زيست محيطي]!!!
3
روي ديوار شركت،بغل ميز من يه تابلو بزرگ روي ديوار هست كه توش نوشته:
«Q-ality is not possible without U»
سلام... خیلییییییییییییییییی این 3 تا مطلبت حال داد .... بعد از مدتها تو رود راوی شناور شدم ... اوی ول ... تازه خوبیش این بود که فقط یه بار توش از ماشین نام برده شده بود... خوبه ...