1
خارجي، شب، جاده يزد به طبس
ماشين يدك كش پرايد سفيد رنگي را بكسل كرده و دارد به سمت طبس ميآورد. چراغهاي گردان آبي و زرد دارد نور ميپاشد به حاشيههاي خاكي جاده. سنگيني ماشين بكسل شده چرخهاي جلو نيسان را از زمين بلند كرده و قطاري از ماشينهاي با رانندههاي خسته ماندهاند پشت سر يدك كش امداد.
يكدفعه همه چراغهاي ماشين خاموش ميشود و خودش هم.
- الو
- سلام عمو جان
- سلام. ممد سريع با يه برقكار خودتو برسون 25 كيلومتري جاده يزد.
- مگه چي شده؟
- برق نيسان قطع شده. جاده هم شلوغه، اصلا ماشين ديد نداره.
- باشه، اومدم.
2
همان شب، داخلي،كانكس امداد خودرو
تلفن عموجان زنگ ميخورد و اپراتور آن طرف خط كد و محل ماموريت جديد را اعلام ميكند. دو امدادگر كاپشنهاي فسفريشان را ميپوشند و خيز برميدارند سمت در.
در باز نميشود.
دوتايي انگار كه توي قفس گير افتاده باشند به هر دري ميزنند تا بيايند بيرون.
اما در لعنتي باز نميشود.
همان شب، داخلي، خانه ما
ساعت نزديك 2 است و غير از من كه دارم كتاب ميخوانم بقيه خوابيدهاند.
موبايل پدر محترم كه براي موارد اضطراري روشن است زنگ ميزند و همه را بيدار ميكند.
پدر محترم خوابآلود جواب ميدهد.
- سلام. چي ميگي اخوي؟
- سلام. آقا بفرست دنبال كليد ساز. ما تو كانكس گيرافتاديم.
- من اين وقت شب كليد ساز از كجا گير بيارم؟
- مگه ساعت چنده؟
- ساعت تو رو نميدونم ولي تو خونه ما 2 ئه.
عمو جان كه ساعت روي مچ دستاش روي ساعت 10 خوابيده با امدادگر ديگر ساعت را چك ميكند و عصباني و غرغر كنان ادامه ميدهد.
- خوب پس خودتون بياين ما رو از اين وضعيت نجات بديد.
- باشه، اومدم.
3
شب سال تحويل، خارجي ، جاده طبس به مشهد
يك ماشين كه با سرعت ميرانده از جاده پرت شده پايين. پليس راه زنگ ميزند به ماشين يدككش ما براي درآوردن ماشين.
ماشين امداد ميرسد و ميرود پايين جاده براي بالا آوردن ماشين.
عموي محترم با احتياط ماشين را ميبرد پايين و زنجيرهاي يدك كش را وصل ميكند به پرايد نقرهاي كه از شانس خوب هم خودش و هم سرنشيناناش سالم اند.
ماشين كه ميخواهد براي بالا آمدن دور بگيرد ناخودآگاه ميافتد توي يك حوضچه ماسهاي.
اگر چه با يكي دو گاز اول ماشين تكاني ميخورد اما بعديها فقط چرخها را بيشتر توي ماسه فرو ميبرد.
تلفن تنها راهيئه كه عموجان به فكرشون ميرسه.
- الو ممد، سلام.
- سلام آق عمو، بفرماييد.
- سريع با يه نيسان و دو سه تا بيل و سه چهار نفر خودتون رو برسونيد 35 كيلومتري جاده مشهد.
- دكتر و آمبولانس كه نميخوايد يه وقت؟
- من حوصله شوخي ندارم. زود باش!
- باشه، اومدم.
پ ن: هر گونه شباهت عموجان اين ماجرا با عموجانهاي خودم به شدت تكذيب ميشود.
پ ن 2: امداد خودرو سايپا، سايه به سايه با شما!
فوق العاده بود. چه تعطيلات مفرح و شادي داشتي.
كتابي كه ميخونديد فيلمنامه نبوده احياناً؟
پس حسابی تعطیلات خوش گذشته !