ما را كه درد عشق و بلاي خمار كشت
يا وصل دوست يا مي صافي دوا كند.
شرق روتوقيف كردند.
كرگدن نامه، پر!
كلمه، پر!
فلسفيدن با پتك، پر!
حكايتهاي غير اخلاقي، پر!
كرامر عليه كرامر، پر!
سون آپ، پر!
كافه شرق، پر!
...
اما ما دلمان براي
قلندران پيژامه پوشاش تنگ ميشود.
آقاي مير فتاح، ما را درياب،برادر!
ميميريم از خماري.
پ ن: در راستاي اشتغال برادر
ديدهبان در روزنامه ايران:
ايراني خر!
روزنامه ايران بخر!
پ ن ۲: احمق! كرگدن كه پر نداره! خودش خبر نداره!
میگما حالا که کرگدن با این همه گندگی میتونه بپره چرا جونورای دیگه مثل میمون و از این جور چیزا نمی تونن بپرن؟
به این کی گن نقض ابن :فلفل نبین چخ ریزه بشکن ببین چه تیزه ×××
مامقادیر متنابعی كه توي انبوه دخمه هاي فراموش شده ی خدا زندگی می کنیم و اگه خیلی به خودمون حال بدیم با نت خواهد بود،خبر توقیفشو از 20:30 شنیدیم!کامران نجفزاده انگار نوبل رو برده بود!
وقتی 20:30 می بینم حس فضای سرد و سنگین و سوسیال زده ی رمانای میلان کوندرا می افتم!و هر وقت که اسمای تکراری خیابون هارو می خونم یا وقتایی که دلیل ناکامی فوتبالیستارو ریاضت نکشیدن میدونن یا وقتای که...!ه
در این زمانه ی بی هایوهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغ های قیل و قال پرست
البته شرق كلي چيزاي ديگه هم داشت مثلاً تو همون صفحه كرگدن خاطرات الجزيره گردي مهاجراني و ديدار با بزرگان عرب كه از بس بزرگن من همشون رو ميشناختم.
راجع به برادر ديده بان جدي گفتي؟
فكر كنم يه كم حروم شه اونجا
می بینم که بدن تو فرمه و مراسم قرکنون برقرار ... درسا هم که تموم شد و شما دارین میان طبس ... بعنوان یه اینجا مونده می گک : welcome to hill
هنوزم نوشته های "چلچراغی" رو می پسندی؟
این مطالب سطحی، سطحی و سطحی رو؟