اسكيزو كه در ايران خودرو كار ميكند پرايد داشت. گويا سالها قبل پيشگويي به
اسكيزو گفته بود يا ماشينات را عوض كن يا با سايپايي جماعت دوستي نكن.
اسكيزو نه پول داشت كه اولي را انجام دهد و نه زوري كه دومي را انجام ندهد.
اولين شب آشنايي من و
اسكيزو، آنچنان دو چرخ راستاش رفت روي بلوكههاي وسط اتوبان همت كه همه ميپرسيدند اين صحنه دستپخت كدام مرد قوي پنجه و هنرمندي است.
خدا را شكر كه ماشينهاي سايپا كمربند ايمني دارد [گويا ايران خودروييها ندارد!!] و گرنه مايي نبوديم كه اين حكايت را برايتان نقل كنيم.
**
اسكيزو معتقد بود اينكه ماشينهاي ايران خودرو به جاي لوله واسطه سوخت(همان قطعهاي كه باعث سوختن ماشين ميشود)، جي پي اس (دستگاه مكانياب ماهوارهاي) حضرت عزرائيل دارد خودش آپشن ويژهاي است.
اصولا در دورهاي كه بخاري ماشينهاي ايران خودرويي خراب است!! آتش ميتواند وسيله مناسبي براي گرما باشد، به شرط اينكه فتيلهاش را آنقدر زياد نكنيد كه خودتان بسوزيد.
نميدانم چرا
اسكيزو فتيله سمندش را توي هواي بهاري زياد كرده بود اما به هر حال سوخت.
يعني متاسفانه خودش نسوخت. ماشيناش سوخت.
گويا قطعه جيپياس حضرت عزرائيل(كه توليد ايران خودرو است) هم گاهي درست كار نميكند.
به هر حال لطف قضيه به اين است كه
خياط هم در كوزه افتاد و
اسكيزو دنبال ماشين جديدي است تا دل تنهايياش تازه شود.
پ ن۱:
اسكيزو جان! در گروه سايپا هم كار خوب پيدا ميشود هم ماشين خوب، براي آنان كه توبه كنند.
پ ن۲: آنقدر زندگي و درس و كارم با اين اتاقهاي حلبي عجين شده است كه بخواهم كمي بيشتر ازشان بگويم. برچسب «آدمها و ماشينها» براي همين حرفهاست. اگر علاقهاي نداريد نخوانيدشان!
Labels: ماشينها و آدمها
ممنونم به خاطر تبریک....
:D
اتفاقا به فکر یک ریو ام که سمت کمک راننده ش کمربند نداشته باشه. ایشالا تا فصل سرما هم سمند ِ درست می شه ؛)