Thursday, May 24, 2007
نا مهربان با يار

يكي از رفتارهايي كه تازگي‌ها پي برده‌ام بسيار احمقانه است، اين است كه بخواهي شخص ديگري را در حس خوب كتاب جديدي كه خوانده‌اي سهيم كني .
البته بعد حماقت‌بار قضيه به معرفي كتاب خوب به دوستان بر نمي‌گردد. بلكه نكته آن در اين است كه بخواهي در معرفي آن از خودت مايه بگذاري و كتاب خودت را به دوستي كه مشتاق خواندن آن است امانت بدهي.
گمان مي‌كنم همين چند دليلي كه خواهم گفت براي ايمان پيدا كردن به حرف من كافي باشد:
* خيلي از كتابهايي را كه بسيار دوست‌شان دارم آنهايي است كه مدت‌هاست شير پاك خورده‌اي گرفته و پس‌شان نداده است:
رود راوي(ابوتراب خسروي)، شازده احتجاب(گلشيري)، ناتور دشت(سلينجر)، سيمور(سلينجر)، روي ماه خداوند...(مستور)،كوير(شريعتي) تومار شيخ شرزين (بيضايي)، نيمه غايب(سناپور) و ...
و اگر چه خيلي‌هايشان را دوباره خريده‌ام اما هيچ كدامشان نتوانسته‌اند جاي نسخه اول را پر كنند!
* مسلما كتابي كه ارزش خواندن دارد ارزش خريدن هم دارد.
* فرض كنيد شما سر و كارتان با مكانيكي جماعت است و حجم روغن و گريسي كه در تماس هفتگي با اين جماعت دامن‌گيرتان! مي‌شود براي روغن كاري چرخ‌هاي صنعت مملكت كافي است. فرض كنيد دوست شما هم پزشكي است كه جهت تميزي بيشتر روزي 2 بار با پر‌كلرين!(باور كنيد نمي‌دونم اون ماده‌اي كه شديدا بوي بيمارستان مي‌ده اسمش چيه!) دوش مي‌گيرد و ...
حالا كتابي رو كه خوندين( با سر و بال چرب و چيلي!) و هنوز مي‌شه جاي يه كتاب نو به ملت قالب كرد رو به رسم امانت بدين به اين آقاي دكتر و بعد از چند وقت يك توده چرك تحويل بگيريد!ا ون موقع احساس شما چيه؟
* وقتي داريد كتاب امانت داده‌شده تون رو پس مي‌گيريد ببينيد كه طرف يك كاميون نمك خالي كرده روي صفحه اول كتاب و با الفاظي كه احساس مي‌كرده مي‌تونه اولين شعر شاعري كشف نشده باشه، شما رو مورد عنايت قرار داده!
* طرف كه كتاباي خودش رو لاي زرورق نگه مي‌داره از كتاباي شما داره جاي زير ليواني استفاده مي‌كنه!
* دوستي كه كتاب‌تون رو قرض گرفته بدون اينكه نظر شما رو بخواد جلوي روي خودتون كتاب رو بده به شخص ديگه!
* از كتاب شما جاي دستمال واسه خشك كردن شربت آب نارنج استفاده بشه!!!
* و اين قصه تا صبح هم كه حرف بزنم ادامه دارد!


پ ن ۱: اين دليل نمي‌شه كه به اون دو-سه تا آدم نازنيني كه تابحال مثل بچه آدم كتابامو خوندن و پس دادن ديگه كتاب ندم.
پ ن۲: در اين كه در مورد كتاب‌هام بسيار آدم بي‌جنبه‌اي ام هيچ شكي ندارم. نيازي به تذكر شماها نيست.
پ ن۳: حاضرم هر كدوم از كتاباي بالا رو كه گفتم با يك نسخه نو از همون كتاب جايگزين كنم. خواهش مي‌كنم كتابامو پس بديد.
پ ن۴: هر گونه شباهت دوستان فوق‌الذكر با دوستان خودم شديدا تكذيب مي‌شود!
پ ن۵: ضمنا در اين جور موارد بدترين فحش اينه که:« خب اين باشه واسه من، يه دونه نوشو واست مي‌خرم!»

Labels:

محمد . ساعت:2:55 AM .
6 يادداشت:
  1. Anonymous Anonymous @ [24 May, 2007 14:36]  
    shadidan dark mikonam

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  2. Anonymous Anonymous @ [24 May, 2007 19:31]  
    ما که از مستور بدمون میاد به شدت .

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  3. Anonymous Anonymous @ [24 May, 2007 20:00]  
    می فهمم چی میگین !
    منم همین قدر رو کتابام حساسیت دارم ! نیمه غایبم روبه یکی امانت دادم و لی هیچ وقت بر نگردوند! هر چقدر با خودم کلنجار میرم که دوباره بخرمش نمی تونم ! توی اون کتاب خیلی جاهاش رو نوشته بودم !خط کشیده بودم ، با حس خونده بودم ! الان بخرم فقط خریدم برای کتابخونه !

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  4. Anonymous Anonymous @ [25 May, 2007 10:27]  
    خداییش خوشحال شدم که اسم " روی ماه خداوند را ببوس "رو تو اون لیست دیدم دمت گرم

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  5. Anonymous Anonymous @ [25 May, 2007 11:51]  
    سلام . هر کس کتابی را به کسی امانت داد یک دستش را باید برید و هر کس که کتاب امانت گرفته شده را پس داد دو دستش را .... در ضمن بادبادک باز رو هم بخون

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

  6. Anonymous Anonymous @ [26 May, 2007 02:38]  
    خدارو شکر که آخرش فهمیدی

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .


Post a Comment
<< خانه