يكي از رفتارهايي كه تازگيها پي بردهام بسيار احمقانه است، اين است كه بخواهي شخص ديگري را در حس خوب كتاب جديدي كه خواندهاي سهيم كني .
البته بعد حماقتبار قضيه به معرفي كتاب خوب به دوستان بر نميگردد. بلكه نكته آن در اين است كه بخواهي در معرفي آن از خودت مايه بگذاري و كتاب خودت را به دوستي كه مشتاق خواندن آن است امانت بدهي.
گمان ميكنم همين چند دليلي كه خواهم گفت براي ايمان پيدا كردن به حرف من كافي باشد:
* خيلي از كتابهايي را كه بسيار دوستشان دارم آنهايي است كه مدتهاست شير پاك خوردهاي گرفته و پسشان نداده است:
رود راوي(ابوتراب خسروي)، شازده احتجاب(گلشيري)، ناتور دشت(سلينجر)، سيمور(سلينجر)، روي ماه خداوند...(مستور)،كوير(شريعتي) تومار شيخ شرزين (بيضايي)، نيمه غايب(سناپور) و ...
و اگر چه خيليهايشان را دوباره خريدهام اما هيچ كدامشان نتوانستهاند جاي نسخه اول را پر كنند!
* مسلما كتابي كه ارزش خواندن دارد ارزش خريدن هم دارد.
* فرض كنيد شما سر و كارتان با مكانيكي جماعت است و حجم روغن و گريسي كه در تماس هفتگي با اين جماعت دامنگيرتان! ميشود براي روغن كاري چرخهاي صنعت مملكت كافي است. فرض كنيد دوست شما هم پزشكي است كه جهت تميزي بيشتر روزي 2 بار با پركلرين!(باور كنيد نميدونم اون مادهاي كه شديدا بوي بيمارستان ميده اسمش چيه!) دوش ميگيرد و ...
حالا كتابي رو كه خوندين( با سر و بال چرب و چيلي!) و هنوز ميشه جاي يه كتاب نو به ملت قالب كرد رو به رسم امانت بدين به اين آقاي دكتر و بعد از چند وقت يك توده چرك تحويل بگيريد!ا ون موقع احساس شما چيه؟
* وقتي داريد كتاب امانت دادهشده تون رو پس ميگيريد ببينيد كه طرف يك كاميون نمك خالي كرده روي صفحه اول كتاب و با الفاظي كه احساس ميكرده ميتونه اولين شعر شاعري كشف نشده باشه، شما رو مورد عنايت قرار داده!
* طرف كه كتاباي خودش رو لاي زرورق نگه ميداره از كتاباي شما داره جاي زير ليواني استفاده ميكنه!
* دوستي كه كتابتون رو قرض گرفته بدون اينكه نظر شما رو بخواد جلوي روي خودتون كتاب رو بده به شخص ديگه!
* از كتاب شما جاي دستمال واسه خشك كردن شربت آب نارنج استفاده بشه!!!
* و اين قصه تا صبح هم كه حرف بزنم ادامه دارد!
پ ن ۱: اين دليل نميشه كه به اون دو-سه تا آدم نازنيني كه تابحال مثل بچه آدم كتابامو خوندن و پس دادن ديگه كتاب ندم.
پ ن۲: در اين كه در مورد كتابهام بسيار آدم بيجنبهاي ام هيچ شكي ندارم. نيازي به تذكر شماها نيست.
پ ن۳: حاضرم هر كدوم از كتاباي بالا رو كه گفتم با يك نسخه نو از همون كتاب جايگزين كنم. خواهش ميكنم كتابامو پس بديد.
پ ن۴: هر گونه شباهت دوستان فوقالذكر با دوستان خودم شديدا تكذيب ميشود!
پ ن۵: ضمنا در اين جور موارد بدترين فحش اينه که:« خب اين باشه واسه من، يه دونه نوشو واست ميخرم!»
Labels: خودماني
shadidan dark mikonam
ما که از مستور بدمون میاد به شدت .
می فهمم چی میگین !
منم همین قدر رو کتابام حساسیت دارم ! نیمه غایبم روبه یکی امانت دادم و لی هیچ وقت بر نگردوند! هر چقدر با خودم کلنجار میرم که دوباره بخرمش نمی تونم ! توی اون کتاب خیلی جاهاش رو نوشته بودم !خط کشیده بودم ، با حس خونده بودم ! الان بخرم فقط خریدم برای کتابخونه !
خداییش خوشحال شدم که اسم " روی ماه خداوند را ببوس "رو تو اون لیست دیدم دمت گرم
سلام . هر کس کتابی را به کسی امانت داد یک دستش را باید برید و هر کس که کتاب امانت گرفته شده را پس داد دو دستش را .... در ضمن بادبادک باز رو هم بخون
خدارو شکر که آخرش فهمیدی