۱
شما با دوستتون از در دانشگاه امير كبير بيرون ميآييد و بعد از چند قدمي كه توي وليعصر راه رفتيد يك مرد جوون ميبينيد كه با يك ساك پر از DVD روي نيمكتهاي سنگي جديد حاشيه وليعصر نشسته.
مرد شما رو دعوت ميكنه كه كنارش بنشينيد و فيلمهاي جديدش رو ببينيد.
توي ساكاش غير از چند تا فيلم پورنو و يه سري فيلم قديمي چيز دندونگيري پيدا نميكنيد.
ولي اون از DVD هاي دستش يك آس رو ميكنه و شما براي اينكه دست خالي نرفته باشيد يك فيلم ازش ميخريد.
۲
شما يك جاسوس هستهاي هستيد و بعد از مدتها به نقشه زنجيره ۳۰۰۰ تايي سانتريفوژهاي تاسيسات نطنز دسترسي پيدا كردهايد. بازرسهاي آژانس مدتهاست دنبال شمااند و قرار است در ازاي ۴ ميليون دلار، اطلاعات هستهاي ايران را بهشان بفروشيد. بعد از اين كه اطلاعات را روي يك DVDخام رايت كرديد آن را داخل جلد فيلم وودي آلن كه به همين منظور آماده كرده ايد ميگذاريد و داخل كيفتان قرار ميدهيد. امروز عصر با بازرسهاي آژانس قرار داريد و براي اين كه قبل از اين كه گند كارتان درآمد خودتان را گم و گور كنيد وارد اولين آژانس مسافرتي ميشويد و بليت پرواز فردايتان به مقصد ليبي را اوكي ميكنيد.
۳
همدست شما در سرقت قبلي بانك كشته شده و شما براي اينكه به سرنوشت او دچار نشويد تصميم به تغيير شغل از سرقت مسلحانه به كيفزني ميكنيد. روي موتورتان نشستهايد كه يك مرد جوان از آژانس مسافرتي خارج ميشود. مطمئنايد كه مرد جوان آنقدر چاق است كه توان دويدن دنبال موتور شما را نخواهد داشت. موتور را روشن ميكنيد و چند دقيقه بعد با كيف دستي مرد جوان به سمت خانه حركت ميكنيد. شب دوستتان كه تازگي از شهرستان به تهران آمده و فيلمهاي لختي ميفروشد به خانه ميآيد و شما كه از قيافه وودي آلن با آن عينك و دماغ مسخرهاش خوشتان نميآيد DVD فيلم را به او ميدهيد.
۴
...
۵
آقا بيخيال!
اين قصه به درد ستون بومرنگ فرورتيش رضوانيه توي صفحه آخر صفحات زندگي روزنامه همميهن ميخوره!
من الان اينقدر شاكي ام كه كارد بزني خونام در نمياد.
براي دومين بار در يكي دوماه اخير گول دستفروشهاي نامرد رو خوردم و الان حالام به شدت گرفتهاست. اصلا بهتره به جاي ادامه قصه بومرنگ، قصه گول خوردنهاي من رو بشنويد:
۶-۱
چند وقت پيش كه پياده از ميدون ونك به سمت محل كارم ميرفتم دي وي دي هاي يك دستفروش رو زير و رو كردم و فيلم بابل رو ازش خريدم.
نشون به اون نشون كه شب به جاي فيلم Babel فقط ۱۰ دقيقه اول American Pie 5 رو ديدم و بعدش هم ديگه هيچي توي DVD نبود!
۶-۲
من از همون آقا دست فروشه حاشيه وليعصر كه تو بند 1 گفتم فيلم Play It Again,Sam وودي آلن رو خريدم و شب متوجه شدم، محتويات ديسك داخل بسته چيزي جز CD اول يك بازي قديمي كه براي اجرا CD دوم رو هم ميخواد نيست!
۷
من ديگه از دستفروشها فيلم نميخرم.
من ديگه از دستفروشها فيلم نميخرم.
من ديگه از دستفروشها فيلم نميخرم.
من ديگه از دستفروشها فيلم نميخرم.
من ديگه از دستفروشها فيلم نميخرم.
Labels: خودماني
منم چند بار این بلا بر سرم اومده !
خیلی گناه داشتین !
مارگزیده دو بار از یک دستفروش دی وی دی ارژینال نمی خرد !!! البته بنظرم باید جایزه نخل !!! طلا رو به اون دستفروشه داد !!!(راستی اومدی یه سر بزن تا 70 دقیقه انتهایی امریکن پای رو بهت بدم !!!)
آقا اینو من میشناسم. ده دقیقه اولو دیده پرنو نبوده بیخیال شده میگه فیلمه اخه.
نمی نویسیم ولی مشتاق خواندنیم کجاییییییییییییید ؟
چقدر طراحی وبلاگت قشنگه
ولی سی دی تعطیلات مستر بینو بخرش درسته که چند روز پیش تلویزیونم پخشش کرده ولی قشنگه
آخی ...