از اين طبع طناز ايراني جماعت خيلي خوشام مياد.
در بدترين شرايط و براي بدترين خبرها هم موقعيتهاي كميك و خندهدار رو ميكنند.
ديروز هم براي من كه مدتها بود با مشتري جماعت سر و كله نزده بودم كه با اعصاب خط خطي برگردم خونه ابتكار ثبت احواليها حالام رو حسابي جا آورد.
***
فرض كنيد يه آقايي با قد و هيكل حسين رضا زاده و با سبيلهايي كه 3 دور روي صورتاش تاب خورده اومده واسه ثبت نام خوردو فرسوده.
مداركاش رو كه كنترل ميكنم ميبينم كپي كارت ملي نداره.
- ببخشيد آقا، كپي كارت مليتون نيست.
- بله قربان، من جزو از قلم افتادهها ام.
- (من با تعجب) از قلم افتاده ها؟
- (آقاهه با شرم) بله قربان، من جزو معدود افرادي ام كه كد ملي بهشون تخصيص ندادهاند!
- (من با شيطنت) شخصا تشريف برديد ثبت احوال كه ببينن شما رو؟
آقاهه در حالي كه با عصبانيت داره سبيلهاشو ميجوه، ميشينه به تعريف كردن اتفاقاتي كه در جريان گرفتن كارت ملي واسش افتاده. من هم كه ديگه نميتونم جلو خندهمو بگيرم به بهانه سرزدن به تعميرگاه آقاهه عصباني رو دو در ميكنم.
پ ن: شما ميدونيد چرا مالكان 90 درصد خودروهاي فرسوده از خود ماشينها عتيقهتر اند؟
پ ن2: به صاحب پاسخ صحيح يك دستگاه خودرو فرسوده اهدا خواهد شد!
Labels: ماشينها و آدمها