1
باباهه كه با كيف توي دستش و كت و شلوار اتو كشيدهاش معلومه يه قرار كاري مهم داره، با قيافهاي كه كلافهگي از همهجاش داره ميباره، از بالاي سر دو دختربچه كه راهش رو سد كردن داره به ماشيناش نگاه ميكنه.
اونورتر دو-سه تا بچه تخس دارن تمام نبوغ و هنرشون رو روي بوم نقرهاي بدنه مرسدس سي-ال-كي 320 بروز ميدن!
اين يكي از صفحات يه تقويم 12 برگهاست كه مرسدس بنز براي سال 2005اش چاپ كرده.
اعداد تقويم اونقدر در سفيدي زمينهكار و تنوع خيرهكننده رنگها گم اند كه با خيال راحت ميتوني تك تك صفحات رو قاب كني و به عنوان يه كار نفيس بزني به در و ديوار خونهات.
بقيه صفحات هم همين حال و هوا رو دارن. از عروسي كه دوست پسراش دارن از تو ماشين داماد ميدزدناش تا يه گروه آتشنشان كه بسيج شدن براي شستن كف شوينده روي يه بنز كنار خيابون.
2
گمان كنم واسه عكاسي پوستر سيتروئن سي-فايو(C5)، كلاغها و كبوتراي ميدون نقش جهان رو هم تارونده بودن!(آدمها كه جاي خود داره!). يه ماشين كه تا يه لحظه قبل داشتن 10 نفر آستر ميكشيدناش و تا نيم ساعت قبل لاي زرورق بوده حالا ميخواد بشه زيباي هوشمند سايپاييها!
لباسآبيها هم وضع بهتري ندارن.( لباس فرم سايپاييها سفيد و ايرانخودروييها آبياست)
تنها نشانه از حضور انسان در تبليغات ايران خودروييها همون خانواده خوشبخت وايستاده كنار ساحل بود كه يه گوشه از كادر تصوير 206 اس-دي رو پر كرده بود.
همون هم از ترس اينكه اون خانومه با مانتو صورتي حواس بيننده رو به خودش جلب كنه به شكل آرام و محترمانهاي حذف شد!
3
كمتر تصويري از پوسترهاي تبليغاتي شركتهاي خودرو سازي ديدهام كه چنين جسورانه ماشينشان را در حد بوم نقاشي كودكان، تنزل دهند.
كاري كه خارج از جنبه افههاي هنري و زيبايي شناختياش، حامل نشانههاي روشن جامعه شناسانه است.
4
از لحظهاي كه خودرو وارد زندگي ما ايرانيها شده، آن را به عنوان كالايي لوكس و تجملاتي شناختهايم.
هنوز چند سالي بيشتر از روزهايي كه خودرو به عنوان كالايي سرمايهاي( و نه مصرفي) در خيابانهايمان ميچرخيد نگذشته است و اگر چه آن روزها گذشته اما آن عادت و رفتار از سرمان نيفتاده است.
و چه خوب كه هيچ وقت گاوصندوقهايي كه گنجايش ماشينهايمان را داشته باشد، ساخته نشد!
Labels: ماشينها و آدمها