من در صبح يك روز تعطيل با شلوارك و چكمه كوه! مشغول بيلزدن و آبياري درختان باغ هستم كه خواهره زنگ ميزنه كه احوالمو بپرسه.
خواهره: سلام، داري چيكار ميكني؟
من: دارم درختاي باغ رو آب ميدم.
خواهره: خاك بر سرت كه بعد از ۲۰ سال درس خوندن داري بيل ميزني.
من: بهتر از اينه كه 16 سال درس بخوني و بعدش چغندر پوست بكني!
سوال: پيدا كنيد شغل خواهر محترم را.
Labels: خودماني
ديشب يك اسم ديگه به ليست فيلمهاي محبوبام اضافه شد.
براي توجيهاش هم نياز به فلسفه بافي ندارم. همين قدر كه اون صحنه تصادف كذايي رو ۵-۶ بار يك نفس تماشا كردم كافيه!
به عبارتي ۲۰-۳۰ صحنه مرگ در كمتر از ۲ دقيقه!!
برادرمون تارانتينو هم با اسلوموشن كردن صحنه تصادف و اون تدوين محشر( تصادف 4 دفعه تكرار ميشه تا جزئيات مرگ هر ۴ نفر سرنشين ماشين رو كامل ببينيم.) كاري ميكنه كه لذت خشونت رو به آهستگي مزه مزه كني!
ضد مرگ يه مهموني اساسيئه براي عاشقان برادر كوئنتين. دريابيدش!
Labels: با اينها زندهام