ديشب يه مسافر كوچولوي قشنگ از اخترك ب 612 به زمين اومد.
و من كه الان دچار جو خود خان دايي بيني شدهام، دارم فكر ميكنم به اين كه قيافه خان دايي بيسيبيل چقدر ميتونه مضحك باشه!
Labels: خودماني
هواي اين روزهاي طبس بهاري است.
هواي دل من هم.
صبحها، فارغ از دنيا و مافيها، پا ميگذارم بر ركاب دوچرخهام و ميروم به كشف و مشاهده شهري كه سالها از آن دور بودهام.
ديدن پيرزنهايي كه هنوز رسم آب و جارو كردن جلو درب خانهشان را فراموش نكردهاند.
بوييدن بوي نان تازه و خاك نم كشيد،
شنيدن صداي همايون كه قيژك كولياش را ميخواند،
و پرواز در آسماني كه ابرها دارند سرخي آخرين قطرات خون شب را به پاي خورشيد ميريزند.
اين روزها به همينها زندهام.
Labels: با اينها زندهام