۱/۱/۸۴
اين تاريخ اونقدر وسوسهانگيزه که حيفم اومد بالاي نوشتهام نباشه،
درست مثل يک شروع تازه،مثل يک استارت از صفر واسه خونه هاي تقويمي که از همين حالا نصف خونههاش پره، واسه شش ماه جون کندن- تا بعدش چي پيش بياد-
***ديروز عصر احساس کردم دارم ذره ذره رسوب ميگيرم(دقيقا تو همون ساعتهاي بلاتکليف بعد از سال تحويل)، کافي بود به دوران خوش تموم شده دانشجوييام فکر کنم يا به سوژههايي که دارند ميخشکند و جايي براي نوشتنشون نيست،يا دوستاي بامرامي که سالي يکبار هم ياد آدم نميکنند، يا اينجايي که هيچ خبر خاصي نيست و سرگرميات پرسه زدن بيهدف در خيابان است!!!!!
حداکثر دو سه دوست خوب که به زحمت ميشود گيرشان آورد.(واحد فرهنگي مهندسي کجايي که يادت بخير)
*** راستي سال نوهمهتون مبارک. ببخشيد که به دليل واگذاري موبايلم به بچههاي اکيپ امداد امکان smsبازي فراهم نشد.
*** به اين وبلاگ سربزنيد:
يادداشتهاي دم دستنکته اينکه جناب بهروز خان پر چونه روزهاي تعطيل دست همه جماعت وبلاگ نويس رو از پشت مي بنده(۲۳ تا ۷۲ پست ۵۴ خطي)
*** اگه گذرتون به طبس افتاد و سري به باغ گلشن زديد نمايشگاه عکس جاذبه هاي گردشگري طبس رو از دست نديد که غفلت باعث پشيماني است.
اين
آقا و دوستش سنگ تموم گذاشتن (نصب و پاک کردن تابلو ها هم کار منه !!)
ضمنا امسال بيخيال بهار نارنج و بوي مست کنندهاش بشيد،هنوز که خبري نيست.
۱-
فوري فوري
قابل توجه دوستان گرامي
با توجه به اينکه طي دو هفته گذشته در روز شنبه اتفاقات جالبي براي من رخ داده است(تصادف ماشين- گم شدن موبايل) لذا به شما توصيه ميکنم اين دو سه روز رو بيخيال ما شويد و گر نه مسئوليت هرگونه عواقب جانبي اين قضيه به عهده خودتان خواهد بود.
اميدوارم اين سه گانه با من تمام نشود(ماشين - موبايل - من!!!!!)
۲- شاهکار
شبکه مخابراتي کشور شاهکار کرد.
سيم کارت من که قرار بود تا ظهر يکشنبه وصل شود(سيم کارت جديد بعد از مفقودي) تا اين لحظه قادر به برقراري تماس نمي باشد. فعلا همه طلبکارا تو کف اند.
۳-
اکيپ شبانه روزي خدمات امداد جاده اي امداد سايپا
اين هم از تعطيلات امسال ما در جهت خدمت رساني به شما
امسال هم
مسلمين عيد ندارند!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۴-
باباي من بهترين باباي دنياست.همين
برای اولین بار تمام مسیر طبس تا مشهد را بیدار ماندم . توفیق اجباری از ترس رانندگی دوستم که خیلی وحشتناک سبقت میگرفت و من چون تازه تصادف کرده بودم بی هیچ حرفی گذاشتم که تمام مسیر را بیاید .
ولی واقعا می ارزید_بیدار ماندن را میگویم_نزدیکی های تربت حیدریه ،ریتم باران و دشتهای سبز و موسیقی کردی کامکارها و صدای شهرام ناظری وهوای سرد و پاکی که از شیشه های کاملا باز ماشین به سر و صورتم میخورد .
مانده بود که خودم هم به رقص بیایم،فقط دو مشکل داشت:
1-کمربند ایمنی نمی گذاشت
2-رقص درست و حسابی بلد نیستم
****
ساعت هشت شب
35 کیلومتری طبس
بی بنزین شدیم
به همین راحتی
وقتی یک رفیق ناشی رو بنشونی پشت فرمون ماشینت که اصلا حواسش به آمپر بنزین نباشه از این بهتر نمیشه
5 کیلومتر بیشتر از دیهوک دور نشده بودیم که چراغ بنزین روشن شد
اصرار من برای برگشتن هم بی فایده بود
با 150 کیلومتر سرعت به پیش
مجبور شدم بنشینم حساب کنم که با بنزین موجود در باک و درصد سوخت ماشین تا کجا خواهیم رسید .
از شانس بد ما جایی موندیم که نه موبایل آنتن میداد و نه ماشینی وا میستاد
یک ساعت الافی کنار جاده خیلی حال داد
آسمان پر ستاره کویر _واقعا نمیشد اون همه ئستاره ریز ریز و درهم رو که تموم آسمون رو نقره ای کرده بودند شمرد_وصدای استاد شجریان که سکوت کویر رو شکسته بود.
رومانتیک بازی رو بی خیال،با هزار بدبختی یک ماشین وایستاد که بنزین داشت اما شیلنگ نداشت و با صد هزار بدبختی یک ماشین که شیلنگ داشت و ما که باه محض پر شدن باک هر دو تا رو دودر کردیم
_5سال زندگی تو مشهد این نتایج رو هم داره_
من خسته شده ام
من خسته ام از تعفن فکر آنهایی که دیگران را گوسفندانی میدانند که میشود به راحتی به بازیشان گرفت
آنهایی که چیزی جز دو فلش بزرگ چپ و راست در مخیله کوچکشان نمی گنجد
خسته ام و ناامید از آنهایی که به دانشجو بودنشان و به شعورشان میبالند
من
اینجامیکی از مدیران نمایشگاه
و دوهزار آدم زبان نفهم
خسته ام نه از بیخوابی و بی غذایی
که بارها توان تنم را در این عرصه آزموده ام
همه غصه ام از ناپاکی نسلی است که به آنها امید بسته بودم
:پ ن
الان هیچی اندازه سکوت سالن نمایشگاه حال نمیده
حتی جوجه کباب باغ خان سالار شاندیز
که همه بچه هامون الان اونجان.
:2پ ن
امیدوارم بتونم فرقی بین مدیران جشنواره و گاوها پیدا کنم
فعلا که گاوها جلوترند-من از گاوا معذرت میخوام - نمیدونم این دکترای احمق از کدوم دانشگاه مدرک گرفتن!!!!!